سخنان ويكتور هوگو-سری سوم
سخنان ويكتور هوگو-سری سوم
اگر چشم و هم چشمي در زندگي بشر نبود، نه نوآورياي ميشد و نه كشفي.
چشم و هم چشمي درست، سبب درست كردن افراد و در نتيجه، سامان يافتن جامعه است.
سرافرازي، ستارهاي است كه نورش دير به زمين ميرسد، ماهي است كه اشعهي آرام و كمرنگ آن تنها بر گورها ميتابد.
هركس ارزش خود را خود، تعيين ميكند.
انسان راستگو، خوش سيماتر است، سرنوشت، او را چنين نقش كرده و خورشيد شامگاهي تا حد خداوندي، سزاوار ستايش.
من مردي انديشندهام كه درد را ميشناسد.
در نوشتن از آنچه ديگران نوشتهاند، نبايد ياري خواست، بلكه از جان و دل خويشتن است كه بايد ياري جست.
تاريخ ميآيد و ميرود، ولي هنر باقي ميماند.
از ديده ي هنر، هيچ چيزي زشت نيست.
زندگي، بدبختي، گوشه نشيني، سرگرداني و تهيدستي، ميادين كارزارياند كه قهرمانان آن، قهرمانان ناديدني آن، گاه به مراتب نيرومندتر از قهرمانان نامي هستند.

ادامه مطلب